ما نمی توانیم دنیایی رابرای فرزندانمان ایجاد کنیم که در آن چالشی نباشد یا آنها رادر یک محیط بسته بزرگ کنیم. هدف این است که کودکان ما بتوانند دنیا را با همه دردها و لذت هایش تجربه کنند و این یعنی انطعاف پذdری و نه آسیب پذیر نبودن.
انعطاف پذیری یعنی بلند شدن در مقابل موانع و مشکلات ، که به ما اجازه می دهد زندگی کنیم، با خوش بینی به جلو حرکت کنیم و با اعتماد به نفس با مشکلات مقابله کنیم.
مثل شناور بودن روی آب هست، هر قدر که جسم را به زیر آب فشار دهیم ، باز روی اب برمی گردد.
افراد با سطوح متفاوتی از انعاxف متولد می شوند اما همه می توانند یاد بگیرند که منعطف باشند.
با حمایت بیش از حد از فرزندمان و حل کردن همه مسائل برای او، در واقع ما یک پیام را به او منتقل می کنیم : “من باور ندارم که تو فرد توانمندی هستی”
اما هفت C ازشمند که در زندگی با همه کودکان بخصوص کودکان نامنعطف باید مد نظر قرار دهیم عبارت اند از:
Competence, Confidence, Connection, Character, Contribution,Coping and Control
شایستگی
شایستگی Competence از طریق تجربه واقعی به دست می آید. بچهها نمیتوانند توانمند شوند، بدون ایجاد مجموعهای از مهارتهایی که به آنها اجازه میدهد به قضاوتهای خودشان اعتماد کنند، انتخابهای مسئولانه داشته باشند و با موقعیتهای دشوار روبرو شوند.
در فکر کردن به شایستگی فرزندتان و چگونگی تقویت آن، از خودتان بپرسید:
_ آیا به فرزندم کمک می کنم تا روی نقاط قوت خود تمرکز کند و برای آنها کاری انجام دهد؟
_ آیا متوجه کارهای درست و خوب او می شوم یا روی اشتباهاتش تمرکز می کنم؟
_ وقتی لازم است به اشتباهی اشاره کنم، آیا روی مشکل این لحظه متمرکز هستم، یا با این فکر که او همیشه خرابکاری می کند، ارتباط برقرار می کنم؟
_ آیا به او کمک می کنم تا بفهمد چه چیزی برای خودش می خواهد؟
_ آیا من به ایجاد مهارت های آموزشی، اجتماعی و کاهش استرس برای توانمندسازی او در دنیای واقعی کمک می کنم؟
_ آیا من به گونه ای ارتباط برقرار می کنم که به فرزندم قدرت می دهد تا خودش تصمیم بگیرد یا اینکه برای او سخنرانی می کنم و یا با دادن اطلاعات به او به گونه ای که نمی تواند درک کند، احساس شایستگی او را تضعیف می کنم؟
– آیا به او اجازه می دهم اشتباهات بی خطری مرتکب شود تا فرصت اصلاح خود را داشته باشد یا سعی می کنم از او در برابر هر شکست و سقوط محافظت کنم؟
_ در حالی که سعی می کنم از او محافظت کنم، آیا دخالت من به اشتباه این پیام را ارسال می کند که “فکر نمی کنم از عهده این کار بر بیای”؟
_ اگر بیش از یک فرزند داشته باشم، آیا صلاحیت های هر کدام را بدون مقایسه با خواهر و برادرش، تشخیص می دهم؟
اعتماد به نفس
کودکان با نشان دادن واقعی شایستگی خود، اعتماد به نفس Confidence پیدا می کنند.
هنگامی که والدین از کودکان در یافتن شایستگی خود و ایجاد آنها حمایت می کنند، کودکان را آماده می کنند تا اعتماد به نفس کافی برای امتحان کردن توانمندی های جدید و اعتماد به توانایی های خود برای انتخاب صحیح به دست آورند.
-آیا بهترین ها را در فرزندم می بینم تا او بهترین ها را در خود ببیند؟
_ آیا به وضوح بیان می کنم که از او انتظار بهترین ویژگی ها (نه دستاوردها، بلکه ویژگی های شخصی مانند انصاف، درستکاری، پشتکار و مهربانی) را دارم؟
_ آیا به او کمک می کنم که تشخیص دهد چه کاری را درست یا خوب انجام داده است؟
_ آیا با او به عنوان یک کودک ناتوان رفتار می کنم یا به عنوان یک فرد که یاد می گیرد در جهان خود حرکت کند؟
_ آیا به اندازه کافی از او تعریف می کنم؟ آیا من صادقانه او را در مورد دستاوردهای خاص تحسین می کنم یا تعریف های پراکنده ای می کنم که معتبر به نظر نمی رسد؟
_ آیا وقتی سخاوتمند، کمک کننده یا مهربان است، یا وقتی کاری را بدون اینکه از او خواسته شده یا سرزنش شود، انجام می دهد، خوب بودن او را می بینم؟
_ آیا او را تشویق می کنم که فقط کمی بیشتر تلاش کند زیرا معتقدم می تواند موفق شود؟ آیا من انتظارات واقع بینانه بالایی دارم؟
_ آیا ناخواسته او را وادار میکنم تا بیش از آنچه که بهطور واقعبینانه از عهده او برمیآید به خودش فشار بیاورد، که باعث لغزش و از دست دادن اعتماد به نفس او میشود؟
_ وقتی نیاز دارم از او انتقاد کنم، آیا فقط روی کارهای اشتباه او تمرکز می کنم یا به او یادآوری می کنم که توانایی انجام کارهای خوب را دارد؟
_ آیا از القای شرمندگی به فرزندم اجتناب می کنم؟
ارتباط
کودکانی که روابط Connection نزدیکی با خانواده، دوستان، مدرسه و جامعه دارند، بیشتر احساس امنیت دارند که ارزشهای قوی ایجاد میکند و آنها را از جستجوی جایگزینهای مخرب برای عشق و توجه باز میدارد.
– آیا احساس امنیت فیزیکی و احساسی در خانه خود ایجاد می کنیم؟
_ آیا فرزندم می داند که من کاملاً دیوانه او هستم؟
_ آیا به فرزندم اجازه می دهم انواع احساسات را داشته باشد و ابراز کند یا احساسات ناخوشایند را سرکوب می کنم؟
_ آیا ما هر کاری برای رفع تعارضات درون خانواده خود انجام می دهیم و برای حل و فصل مشکلات تلاش می کنیم تا اینکه بگذاریم آنها چرک بزنند؟
_ آیا ما در هر اتاق تلویزیون و مرکز سرگرمی داریم یا فضای مشترکی ایجاد می کنیم که خانواده مان در آن وقت مشترک داشته باشند؟
_ آیا فرزندم را تشویق می کنم که به گروه های مختلف قومی، مذهبی یا فرهنگی که به آن تعلق داریم، افتخار کند؟
_ آیا با حسادت فرزندم را از ایجاد روابط نزدیک با دیگران محافظت می کنم ؟
شخصیت Character
آیا به فرزندم کمک میکنم تا بفهمد رفتارهایش چگونه بر دیگران به روشهای خوب و بد تأثیر میگذارد؟
_ آیا من به فرزندم کمک می کنم تا خود را فردی دلسوز بشناسد؟
_ آیا به او اجازه می دهم ارزش های خودش را روشن کند؟
_ آیا به او اجازه می دهم که حق را در مقابل باطل در نظر بگیرد و فراتر از ارضای فوری یا نیازهای خودخواهانه نگاه کند؟
_ آیا اهمیت جامعه را نشان می دهم؟
– آیا به او کمک می کنم حس معنویت را در خود پرورش دهد؟
_ آیا مراقب هستم که از اظهارات یا کلیشه های نژادپرستانه یا نفرت انگیز پرهیز کنم؟ آیا من آگاه هستم که هر زمان و هر کجا که فرزندم در معرض آنها قرار می گیرد به این افکار و اظهارات چگونه نگاه می کنم؟
مشارکت Contribution
آنها نه تنها دست به اقدامات و انتخاب هایی می زنند که دنیا را بهبود می بخشد، بلکه صلاحیت، اعتماد به نفس و حس ارتباط خود را نیز افزایش می دهند.
آیا به فرزندم (البته در سطوح سنی مناسب) می گویم که بسیاری از مردم دنیا به اندازه نیازشان ارتباط انسانی، پول، آزادی و امنیت ندارند؟
_ آیا ارزش مهم خدمت به دیگران را یاد می دهم؟ آیا با زمان و پولم سخاوتمند بودن را مثل الگو به او نشان میدهم؟
_ آیا برای فرزندم روشن می کنم که معتقدم او می تواند دنیا را بهبود بخشد؟
_ آیا برای هر کودک فرصت هایی ایجاد می کنم که به روشی خاص کمک کند؟
_ آیا من در حلقه فرزندم بزرگسالان دیگری را جستجو میکنم که میتوانند بهعنوان الگوهایی باشند که به جوامع و جهان کمک میکنند؟ آیا از این بزرگسالان به عنوان مثال استفاده می کنم تا فرزندم را تشویق کنم تا بهترین باشد؟
مقابله Coping
آیا راهبردهای مقابله ای مثبت را به او به عنوان الگو نشان می دهم؟
_ آیا فرزندم را راهنمایی می کنم تا راهبردهای مقابله ای مثبت و مؤثری را ایجاد کند؟
_ آیا معتقدم اگر به او بگوییم «فقط جلوی رفتارهای منفی را بگیر» فایدهای دارد؟
_ آیا می دانم که برای بسیاری از جوانان، رفتارهای پرخطر تلاشی برای کاهش استرس و درد در زندگی آنهاست؟
_ اگر فرزندم در رفتارهای منفی شرکت می کند، آیا او را به خاطر آن محکوم می کنم؟ با انجام این کار، آیا تشخیص می دهم که ممکن است فقط احساس شرمندگی او را افزایش دهم و بنابراین او را به سمت منفی گرایی بیشتر سوق دهم؟
– آیا حل کردن گام به گام مشکلات را الگو میکنم یا زمانی که تحت فشار هستم واکنش احساسی نشان میدهم؟
_ آیا اهمیت مراقبت از بدنمان را از طریق ورزش، تغذیه خوب و خواب کافی را مثل الگو به او نشان می دهم؟ آیا تکنیک های ریلکسیشن را به عنوان یا الگو انجام می دهم؟
_ آیا بیان خلاق را تشویق می کنم؟
_ در حالی که در تلاش هستم تا خودم را جمع و جور کنم تا بتوانم زمانی که تحت فشار هستم، تصمیمات منصفانه و عاقلانه بگیرم، آیا به جای اینکه به موقعیت های استرس زا واکنشی تکانشی یا عجولانه نشان دهم، نحوه کنترل خود را الگوبرداری می کنم؟
_ آیا محیطی خانوادگی ایجاد می کنم که در آن صحبت کردن، گوش دادن و به اشتراک گذاری، امن، راحت و سازنده باشد؟
کنترل Control
کودکی که احساس می کند “همیشه همه چیز برای من اتفاق می افتد” منفعل، بدبین و افسرده می شود. او کنترل را بیرونی میداند – هر کاری که انجام میدهد واقعاً اهمیتی ندارد زیرا کنترلی بر نتیجه ندارد. اما یک کودک مقاوم می داند که او کنترل داخلی دارد. او با انتخاب ها و اقدامات خود، نتایج را مشخص می کند. او می داند که می تواند تفاوت ایجاد کند که شایستگی و اعتماد به نفس او را بیشتر می کند.
– آیا به فرزندم کمک میکنم تا بفهمد وقایع زندگی کاملاً تصادفی نیستند و بیشتر چیزها در نتیجه مستقیم اعمال و انتخابهای کسی اتفاق میافتند؟
– از طرف دیگر، آیا به فرزندم کمک میکنم بفهمد که او مسئول بسیاری از شرایط بد زندگی خود (مانند جدایی والدین یا طلاق) نیست؟
_ آیا به او کمک می کنم حتی برای موفقیت های کوچک ارزش قایل باشد تا بتواند این دانش را تجربه کند که می تواند موفق شود؟
_ آیا به او کمک می کنم بفهمد که هیچ کس نمی تواند همه شرایط را کنترل کند، اما همه می توانند با انتخاب رفتارهای مثبت یا محافظتی، شانس را تغییر دهند؟
_ آیا من می فهمم که انضباط مربوط به آموزش است نه تنبیه یا کنترل؟
– آیا از نظم و انضباط به عنوان وسیله ای برای کمک به درک فرزندم استفاده می کنم؟
کودکان برای به دست آوردن اعتماد به نفس باید شایستگی را تجربه کنند. آنها به ارتباط با یک بزرگسال برای تقویت آن نقاط شایستگی نیاز دارند. آنها به شخصیت نیاز دارند تا بدانند چه چیزی باید به خانواده و دنیا کمک کنند و شخصیت از طریق ارتباط عمیق با دیگران شکل می گیرد. مشارکت شخصیت را می سازد و ارتباطات را بیشتر تقویت می کند. کودکانی که به جوامع خود کمک می کنند، با احساس شایستگی بیشتر و بیشتر، اعتماد به نفس پیدا می کنند. همه اینها باعث می شود آنها متوجه شوند که می توانند تفاوت ایجاد کنند و محیط خود را تغییر دهند و این به آنها احساس کنترل بیشتری می دهد. کودکانی که دارای حس کنترل هستند به توانایی خود در حل مسائل اعتقاد دارند، بنابراین تا زمانی که راه حلی پیدا نکنند، با سرسختی به مشکل حمله می کنند. این حوزه جدید شایستگی سپس اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد، که دفعه بعد که آنها نیاز به تقویت باورهای خود در مورد توانایی خود در کنترل محیط خود دارند استفاده می شود و این چرخه ادامه دارد…