علیرغم تفاوتهای زیادی که بین بیشفعالی کودکان و بزرگسالان وجود دارد، یک شباهت خیلی عمده بین هر دو این دستهها هست، آن هم اینکه دسته محدودی از کارها وجود دارند که آنها میتوانند بهراحتی و حتی به یک شیوه خارقالعاده انجام دهند.
ثبات نداشتن در انگیزش و عملکرد یک جنبه گیجکننده در بیشفعالی هست. بزرگسال یا کودک بیشفعالی که میتواند انگیزه زیاد و تمرکز بالایی برای بعضی فعالیت ها نشان دهد، باید بتواند آن را برای سایر کارهایی که مهم هستند نیز به کار بگیرد. پس چرا نمیتواند؟ چرا حتی برای کارهای مهم هم انگیزهای برای انجام دادن ندارد؟ این موضوع مرتبط با شیمی مغز هست.
اگر فعالیتی که در حال انجام آن هستی، مغز تو را روشن کند و برایت جذاب باشد، می توانی آن را انجام دهی، اما اگر جذاب نباشد، انجام نخواهی داد. مهم نیست که چه قدر به خودت بگویی من بهش نیاز دارم، من باید انجام بدهم و…
وقتی فرد بیشفعال با تکلیف جالبی مواجه میشود، نه به خاطر فشار بیرونی بلکه به خاطر تغییراتی که در مغز او اتفاق می افتد میتواند آن را انجام دهد و این تحت کنترل ارادی فرد نیست.
اولویتبندی اطلاعات در مغز انسان بر اساس هیجانات همراه با آن اطلاعات است. این هیجانات میتواند ناشی از خاطرات هشیار یا ناهشیار فرد باشند. این هیجانات از طریق افکار و ادراکاتی که در اثر آن فعالیت در فرد برانگیخته میشوند، ایجاد می گردد.
[برای اطلاعات بیشتر پست مقابل را مطالعه نمایید: تنظیم هیجان در افراد بیش فعال ]
مغز هیجانی:
هیجانات بخصوص هیجانات ناهشیار انگیزه دهندههای قدرتمند و حیاتی هستند. هیجانات مثبت و منفی نقش مهمی در کارکردهای اجرایی مثل آغاز کردن کارها، نگهداشتن توجه روی کارها، حافظه و… ایفا میکنند. بسیاری از افراد فکر میکنند هیجانات شامل احساسات هشیار میشوند مثل خشم و… که فرد کاملاً به آنها آگاه هست. اما دسته ای از آنها کاملا ناهشیار هستند.
هیجانات ناهشیار باعث میشوند افراد به شکل غیر قابل پیشبینی و ناهماهنگ با اهداف هشیارانه خود عمل کنند. برای همین فرد بیش فعال در انجام کارهایی که باور دارد میخواهد انجام بدهد، شکست میخورد و درگیر کارهایی می شود که هشیارانه می داند نمی خواهد انجام دهد. خیلی وقتها می داند کاری مهم است و باید به آن توجه کند اما مطابق آن عمل نمی کند، اهمالکاری می کند و مشغول کارهای دیگری می شوید.
این تناقض ها زمانی برای شما معنادار هستند که تشخیص دهید هیجاناتی که انگیزه شما را هدایت میکنند، معمولا خیلی هشیارانه نیستند. شما ممکن است تحت تاثیر هیجاناتی قرار بگیرید که نمی دانید آنها را دارید.
دوپامین:
پایه ای ترین عامل برای استفاده نکردن موثر از کارکردهای اجرایی، مشکل در انتقالدهنده های عصبی است. تحقیقات سالهاست که نشان داده اند افراد بیشفعال در آزادکردن و بازجذب انتقالدهنده دوپامین مشکل دارند و این انتقالدهنده نقش مهمی در مدیریت کارکردهای اجرایی دارد. دارودرمانی به مدیریت این انتقالدهنده کمک میکند. افزایش دوپامین تنها زمانی در مغز افراد بیشفعال اتفاق میافتد که تکلیف جذابیت بالایی دارد و مناطق پاداش و لذت مغز تحریک میشوند. یا زمانی که آن فرد پیشبینی میکند که شاید اتفاق بدی بیافتد اگر آن کار را فوراً انجام ندهد. این علاقه یا ترس افزایش یافته منجر به ترشح دوپامین میشود.
حافظه فعال:
عامل دیگری که باعث میشود افراد به یک تکلیف توجه کنند، حافظه فعال است. حافظه فعال کمک میکند که افراد اولویتهای مرتبط با علایق مختلف را در زمانهای مختلف در ذهن خود نگه دارند. افرادی که حافظه فعال قوی تری دارند، راحتتر میتوانند با هیجانات خوشایند و ناخوشایند کنار بیایند، بدون اینکه خیلی در دام آنها گرفتار شوند. افراد بیشفعال حافظه فعال ضعیفی دارند برای همین در به یادآوردن خاطرات منفی مرتبط با انجام ندادن کار هدف مشکل دارند. مثل این که با تلسکوپ یک بازی بسکتبال را نگاه میکنند و نمیتوانند کل تصویر بازی را همزمان ببینند و تصویر بزرگ را در ذهن خود نگه دارند و هر بار فقط جنبه ای از آن را میبینند.
ترجمه مطلبی از توماس براون
[برای اطلاعات بیشتر پست مقابل را مطالعه نمایید: 7 واقعیت در رابطه با مشکلات تنظیم هیجان در افراد بیش فعال ]