اصطلاح توانبخشی شناختی بر جبران یا ترمیم تواناییهای شناختی کاهش یافته، متمرکز است یعنی مداخلاتی که تغییر در سطح رفتار را هدف قرار میدهند (توانبخشی جبرانی) و دوم آن¬هایی هستند که تغییر در سطح بازسازی را هدف قرار میدهند (توانبخشی ترمیمی). در سالهای اخیر طبقه سومی اضافه شده است که شامل درمانهایی میشود که فراشناخت یا خودتنظیمی را هدف قرار میدهند.
آسیب شناختی پیشبینی کننده قدرتمندی از عملکرد پایین فرد در حوزههای کاری، خانواده و اجتماعی است و با خودارزیابی پایینتر از کیفیت زندگی همراه است (بریسس و همکاران، 2008). توانبخشی شناختی روشهای منظم و طبقه بندی شده ای را در بر می¬گیرد که در تلاش برای بهبود عملکردهای شناختی به کار گرفته میشوند (سلبرگ و ماتیر، 2017). توانبخشی شناختی در گذشته بهعنوان فرایندی در نظر گرفته میشد که هدف آن کمک کردن به افراد برای به دست آوردن و نگهداشتن سطح بهینه فعالیت فیزیکی، روانشناختی و اجتماعی در بافت بیماری یا صدمه بود اما دیدگاههای اخیر به کمک به افراد برای بازگرداندن نقصهای شناختی میپردازند که خود افراد، خانواده و کار آنها را تحت تأثیر قرار داده است و این کار با کمک یک متخصص برای شناسایی اهداف و طراحی راهبردهایی برای رسیدن به آنها صورت میگیرد. تأکید تنها بر افزایش عملکرد در تکلیف شناختی نیست بلکه بر افزایش عملکرد در زندگی روزمره است. مغز ارگان قابل انعطافی است و به دنبال آسیب قادر است که خود را مجدد باز سازماندهی کند که این تغییر با افزایش شاخههای دندریتی و به عبارت بهتر با افزایش ارتباطات نورونی همراه است (کلب ، گیب و رابینسون ، 2003). آنچه که در دیدگاه توانبخشی شناختی مهم است، افزایش ارتباطات بین دندریتها، تحریک محیطی ساختاریافته و برگرداندن عملکردهای از بین رفته است. فهم اصول زیر بنایی این بهبود اهمیت زیادی دارد.
اصول توانبخشی شناختی برای افرادی که در پی آسیب اکتسابی مغز مشکلاتی در حوزههای شناختی، رفتاری، عاطفه و روانی اجتماعی نشان میدهند، به شرح زیر است:
• توانبخشی شناختی بعد از تشخیص پزشک یا نوروسایکولوژیست به کار گرفته میشود و مبتنی بر نیازهای فردی مراجع این کار صورت میپذیرد.
• توانبخشی شناختی بر همکاری و مشارکت فعالانه تأکید دارد و نقاط قوت و ضعف فرد را در حیطههای فیزیکی، شناختی، هیجانی و اجتماعی در نظر میگیرد.
• توانبخشی شناختی نیاز به اتحاد درمانی در بین درمانگر، مراجع و اعضا خانواده و سایر مراقبان دارد.
• تمرکز اولیه توانبخشی شناختی بر آموزش با تأکید بر توانمندسازی، خودکنترلی و خودکفایتی است.
• جلسات توانبخشی شناختی دارای ساختار است و برنامههای درمانی و فعالیتهای آن با توجه به نتایج ارزیابیها و خط پایه عملکرد کنونی فرد ایجاد شدهاند.
• اهداف توانبخشی شناختی ممکن است شامل بهبود مهارتهای شناختی و رفتاری، جبران محدودیتهای شناختی و رفتاری و کمک به مراجع برای فهم و مدیریت واکنشهای هیجانی در برابر تغییرات در عملکرد خودش باشد.
• توانبخشی شناختی به مراجعان کمک میکند تا فهم دقیقتری از نقاط قوت و ضعف خود برای منطبق شدن با تغییرات ناشی از آسیب در عملکرد و در زندگی روزمره به دست بیاورند.
• توانبخشی شناختی از تکنیکها و راهبردهای متنوعی برای بهبود تواناییها، آموزش مهارتهای جدید، تنظیم رفتار و تعدیل افکار، احساسات و هیجانات منفی استفاده میکند.
• توانبخشی شناختی سبک زندگی گذشته هر مراجع را جستجو میکند که شامل تواناییها، اهداف، ارزشها، روابط، نقشها، شخصیت و الگوهای رفتاری میشود.
• متخصصان توانبخشی شناختی به اهمیت ارزیابی عینی تأثیر مداخلات واقف هستند.
به طور کلی تلاشهای توانبخشی شامل حرکت از فعالیتهای ساده ساختاردار با نشانههای بیرونی مشخص به سمت فعالیتهای پیچیدهتر و چند مرحله ای میشود که در آن حمایت بیرونی به تدریج کاهش مییابد و حمایت درونی یا خود جهتدهی مورد نیاز است (سلبرگ و ماتیر، 2001).
[برای کسب اطلاعات بیشتر پست مقابل را مطالعه نمایید:گاهنامه بیش فعالوژی : هایپرفوکوس (توجه خیلی زیاد) ]