معمولاً کارها انجام نمیشوند چون هیچ علاقهای برای انجام آنها وجود ندارد یا اینکه نیازی را برطرف نمیکنند یا هیچ پاداشی برای انجام آنها وجود ندارد یا در فرد احساس شرم و گناه ایجاد میکند.
بنابراین برای محافظت از خودمان سراغ انجام ان كار نمي رويم، چون اگر این کار را انجام ندهیم، هیچکس نمیفهمد که ضعیف هستیم و کمتر احساس احمق بودن میکنیم.افراد بیشفعال مشکل در به یادآوردن تجربیات موفقیت قبلی خود دارند: در یک مغز با رشد نرمال فرد میتواند بهسادگی به اطلاعات گذشته دست پیدا کند. من قبلاً یک بار انجامش دادم… من یک بار توانستم. اما در یک مغز بیشفعال به خاطر ضعف در کارکردهای اجرایی این موضوع اتفاق نمیافتد و دسترسی به اطلاعات قبلی سخت هست. بعلاوه معمولاً تجربیات قبلی اگر اگر باشند، در آنها شکست زیاد است. افراد بیشفعال معمولاً همه تکالیف را تکلیف جدید میبینند و تکلیف جدید همیشه استرسزا هست. چون نمیدانند چه قدر سخت هست، چه قدر طول میکشد و..
فعال شدن مناطق ترس در مغز در مواجهه با فعالیتها، باعث واکنش فرار از انجام کار میشود: وقتیکه قطعه پیشانی مغز شما میگوید که یک کار سخت هست و تو نمیتوانی انجامش بدهی، مراکز ترس در مغز که جز اولیهترین قسمتهایی هستند که در مغز بشر شکلگرفتهاند، فعال میشوند و واکنش جنگوگریز نشان میدهند و میگویند نمیتوانی انجامش بدهی و رهایش کن چون خطرناکه. خیلی وقتها افراد بیشفعال این چشمانداز من نمیتوانم را دارند و این موضوع ترس را در آنها فعال میکند و واکنش جنگ و گریز ایجاد میشود. به همین دلیل قطعه پیشانی که مسئول منطق هست، خاموش میشود. برای حل این مشکل به خودتان یادآوری کنید که مغز در شرایط استرس چه قدر ضعیف عمل میکند. و استرس روی انگیزه و رفتار شما تأثیر میگذارد. این کار به شما در کنترل کردن موقعیت کمک بیشتری خواهد کرد. چون قطعه پیشانی مغز شما با این استدلالها فعال خواهد شد.
افراد بیشفعالی شکستهای متعددی را داشتهاند اما موفقیتهای بافاصله و نامنظم داشتهاند: وقتی میدانید مثلاً ورزش خاصی را نمیتوانید انجام بدهید و پارها توپ را بد شوت کردهاید، دیگر وارد زمین بازی نمیشوید. شکستهای متعدد باعث فاصله گرفتن فرد از انجام کارها میشود. شکست هم بر شیمی مغز و هم بر نگرش فرد اثر میگذارد. ترس از شکست را نمیتوانید با تنبیه و تشویق درست کنید. اما برعکس افراد بیشفعال به بازیهای ویدئویی و وسایل دیجیتالی علاقه دارند چون توجه آنها به دلیل جذاب بودن این فعالیتها بالاتر هست و کمتر شکست میخورند و اگر هم شکست بخورند کسی متوجه نمیشود.
یادتان باشد که: سه تا موفقیت لازم هست که تأثیر یک شکست از بین برود.
برای اینکه بتوانید مغز را به سمت موفق بودن گرایش دهید باید ویدئو تجربیات موفقیتآمیز خودتان را ببینید. نه یک بار بلکه 3 بار. تا فعالیت مراکز ترس فعالیت در مغز کمتر شود و قطعه پیشانی فعال شود. راهکار:
یک فایل ( که شامل تصاویر صداها، ویدئوها، کاغذ میتواند باشد ) از موفقیتهای گذشته خود تهیه کنید. یک موفقیت مشابه با فعالیتی که انجام دادن آن برای شما یا فرزند شما سخت هست را پیدا کنید و مرور کنید تا متوجه شود که قبلاً توانستهاید آن کار را انجام دهید.
نگرشی که فرد نسبت به سختی تکلیف دارد و نگرشی که نسبت به توانایی خود برای تکمیل آن دارد هم بر انگیزش اثر میگذارد. این نگرش البته با موفقیتها و شکستهای گذشته هم مرتبط هست و حتی از تکالیف قبلی به تکالیف جدید هم تعمیم یابد. مثلاً چون ریاضی را خوب نمی تواند انجام دهد، فکر میکند از پس علوم هم برنمیآید.
راهکار: یک مقیاس ارزیابی از سختی کار و درک خودتان از توانایی انجام آن تهی کنید. برای هر فعالیت جداگانه به سختی کار و توانایی شما برای انجام آن کار امتیاز دهید. اگر امتیاز داده شده بالاتر از 3-3 برای هر دو ستون باشد، معمولاً ان کار انجام نخواهد شد. در این شرایط شما باید سطح سختی کار را کم کنید از طریق تقسیم آن فعالیت به فعالیتهای کوچکتر مثلاً بهجای جمع کردن کل اتاق امروز فقط لباسها را جمع کنید. برای افزایش احساس توانمندی خودتان به موفقیتهای گذشته خود رجوع کنید.
من نمیتوانم این کار را بکنم پس آن را انجام نخواهم داد. برای همین وقتی شما فرد بیشفعال را مجبور به انجام کاری میکنید او با شما بحث میکند چون این یک واکنش جنگ و گریز هست. چون دوست ندارند شما او را در حال شکست ببینید.
در ادامه وقتی یکبار هم کار با موفقیت تمام شود، آن فرد خوشحال است ولی اگر از او بپرسید که چطور انجام دادی میگوید من نمیدانم. تو گفتی انجامش بده و من هم انجام دادم. پس دیگِ از من سوال نپرس. بعلاوه وقتی یک کار را با موفقیت انجام میدهند معمولاً آن را به شانس نسبت میدهند مثلاً من شانس آوردم توپ گل شد. این دیگر برای مغز موفقیت محسوب نمیشود و لذا انگیزهای به فرد بیشفعال نخواهد داد.
راهکار بعدی ارزیابی موانع هست. چه چیزهایی ممکن است موقع انجام تکلیف برای شما مشکلاتی را ایجاد کند؟ و مانع از موفقیت شما شود؟ برای مثال ممکن است گوشی شما به دلیل پیامهای مداوم مانع از انجام تکلیف شود. موقع انجام کارهایی که برای آنها انگیزه ندارید باید گوشی خود را دور از دسترس قرار دهید.
راهکارهای دیگر
1- کارهایی را انجام دهید که به شما احساس خوب و لذت میدهد. افراد بیشفعال نیاز دارند که معنا، اهمیت و ارزشمندی کاری که باید انجام دهند را درک کنند.
2- موفقیتهای کوچک را جشن بگیرید: برای اینکه کمتر احساس بدی نسبت به خودتان و کارهایتان داشته باشید، چند روز در هفته کارهایی را انجام بدهید که برایتان لذتبخش هست. این یک گزینه نیست. این یک باید هست. یک کار خلاقانه لذتبخش انجام بدهید. این کار باطری بدن شما را پر میکند و به شما انرژی میدهد. فهرستی از 10 فعالیتی که برایتان لذتبخش هست تهیه کنید و هر وقت احساس کردید خلق پایینی دارید، یکی از آنها را انجام بدهید. مطمئن شوید که هر روز موفقیت هر قدر کوچک به دست بیاورید .
3- بایدها را از جملاتتان برای انجام کارها بردارید. معمولاً ما زمانی باید میشنویم که فرد مهم دیگری کاری را از ما میخواهد و کلمه باید یا مجبوری از بین برنده انگیزه هستند و باید در خزانه کلمات گفتار شما کم شوند. “باید” را تبدیل به “میخواهم” کنید. بعد به یک کاری که به آن علاقه نداری فکر کنید و ببینید کدام قسمت آن میتواند برای شما لذتبخش باشد؟
4- زمانی که میخواهید به سراغ شروع کاری بروی به جای اینکه به کل آن کار که دوست ندارید فکر کنید، آن قسمتی که برایتان لذتبخش هست را در نظر بیاورید . پس “بایدها” را به “من میخواهم” تبدیل کنید.
5- از خلاقیت خودتان استفاده کنید. وقتی با یک کار سخت مواجه میشوید از ایدههای خلاقانهای که مغز شما را همیشه در برگرفته استفاده کنید.
6- به خودتان اجازه بدهید کارهایتان را فرد دیگری انجام دهد. ممکن است یک فرد دیگر همان کاری که تو دوست نداری را لذتبخش ببیند. اگر امکانپذیر هست آن کار را به فرد دیگری واگذار کنید. برای مثال یک نفر دیگر در خانه هفتهای دو بار لباسهای شما را بشوید یا مثلاً خرید میوه را آنلاین انجام بدهید.
7- کار را با روشی طراحی کنید که مطابق علایق شما شود. اگر کاری را باید انجام بدهید و آن کار را نمیتوانید به فرد دیگری واگذار کنید، آن را برای خودتان قابلتحملتر کنید. چگونه میتوانم کاری کنم که برای من لذتبخشتر شود؟ چه کاری آن را ارزشمندتر خواهد کرد؟ مثلاً رفتن به خرید با دوست لذتبخشتر از خرید کردن به تنهاییخواهد بود.
8- کارهای خسته کننده را به بازیهای هیجانآور تبدیل کنید. چگونه این کار را برای خودم لذتبخش تر یا پاداشدهنده کنم؟ برای مثال برای خریدت ساعت کوک کن که کمتر از 30 دقیقه آن را تمام کنی و با خودت شرطبندی کن و در این صورت به خودت جایزه بده. از تخیلات بیشفعالانه خود استفاده کنید.
[برای اطلاعات بیشتر پست مقابل را مطالعه نمایید: راهکار مدیریت انگیزه پایین در بزرگسال بیش فعال برای شروع کارها]